گفتگوی شب و شبنم

و دوباره من رفتم، و دوباره تو آمدی...

گفتگوی شب و شبنم

و دوباره من رفتم، و دوباره تو آمدی...

شکست

همیشه عشق شکست می خورد

در غبار فراموشی

و با باد دروغ

به دوردست می رود

همیشه قانونی هست

که عشق را

سنگسار کند

با قلوه هایی

که ما تراش می دهیم

دست دژخیم را می بوسیم

تا نباشیم

تا قطره های لذت

دود شوند

وقتی که تشنه ایم

وقتی که تاریکیم

و تنها

وقتی که توده ای بی رنگیم

شعله های عشق را

چه بی رحم فوت می کنیم

تا تولد هیچ را جشن بگیریم

و باز تنها باشیم

در زندانیم و زنجیر می بافیم

با هزار قاعده

تا عشق

اسیر باشد

و از پرواز

می لرزیم

که برده باشیم

و زیبایی

هرگز شکوفه هایش

لبخند نزند

همیشه تنهاییم

همیشه من خنجر تو بود

همیشه تو

دشمن من بود

همیشه دیوار می ساختیم

و پشت دیوار ترس

چمبره می زدیم

هزار منظره پشت دیوار است

بیا پرواز کن

بیا احساس کن

بیا لمس کن

بیا بوسه ها را

از آسمان بگیر

بیا از پشت دیوار

لااقل سرک بکش

لااقل نگاه کن

لااقل گوش کن

ببین که فریاد می کشم

گوش کن که مست می شوم

از نگاهت

و گرم می شوم

از شعله هایت

حتی پشت دیوار

حتی در غبار

حتی میان سنگ

حتی زیر سنگسار...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد